حذف یارانه ها فرصتی طلایی برای از سرگیری اعتراض ها

قرار است یارانه های افرادی که مبلغ یارانه رقمی بین 5 تا 10 درصد حقوق شان می شود را قطع کنند. احمدی نژاد می گوید حدود 10 میلیون نفر را شامل می شود. این دروغی آشکار است. طبق گفته ی خودشان کسانی که بین 400 تا 800هزار تومان حقوق داشته باشند باید یارانه شان قطع شود. با یک آمار سردستی معلوم می شود که بیش از 80٪ مردم مشمول این قاعده می شوند. کسی از آمار واقعی قطع یارانه ها باخبر نخواهد شد و دولت با این کار قصد ایجاد دودستگی بین مردم را دارد. در این صورت اگر کسی اعتراض کند می گویند این جزء همان 10 میلیون مرفه بی درد است در حالی که رقم واقعی بسیار بیش از این هاست. حال فرصت مناسبی است که تمام کسانی که یارانه شان قطع می شود به طور هماهنگ از پرداخت قبض هایشان خودداری کنند. اگر این افراد همان 10 میلیون نفری باشند که دولت گفته است پس به راحتی می تواند سر و ته موضوع را جمع کند اما اگر جمعیتی بالغ بر 50میلیون را شامل شود آن وقت است که کشور با بحرانی اساسی روبرو می شود. این فقط هماهنگی مردم را می طلبد. همه با هم از پرداخت قبض های گاز، برق و تلفن خودداری کنیم. آیا رهبران و چهره های مردمی می توانند یک فراخوان هماهنگ برای این کار آماده کنند.

وقتی شاعر روشنفکر ما از خامنه ای نقل قول می آورد... آقای احمدرضا احمدی دست شما درد نکند!



در صفحه40 چلچراغ شماره 452 تاریخ 19 آذر 1390 نوشته ای از احمدرضا احمدی آمده است که درباره کتاب صحبت کرده و از جمله می آورد: «...اوضاع اقتصادی بسیاری از مردم این اجازه را به آن ها نمی دهد که بتوانند کتاب هایی را که به آن ها علاقه مندند در سبد خرید خانه شان قرار دهند. با توجه به صحبت های اخیر آیت الله خامنه ای در رابطه با کتاب و کتاب خوانی، ای کاش مسئولان هم حرکتی در این راستا انجام دهند...»

آقای احمدرضا احمدی عزیز! شاهد مثال آوردن از خامنه ای؟ آن هم برای شاعری که به عنوان شاعری مردمی شناخته می شود؟ جناب آقای احمدی آیا خبر ندارید در این مملکت چه اتفاقاتی افتاده است؟ از کسی نقل قول می آورید که دستش به خون مردمان هم وطنتان آغشته است؟ شما می توانید شاعری سیاسی نباشید و آن طور که در تیتر همین مطلب هم آمده «عشق، عشق و عشق» مانیفست زندگی تان باشد. کسی هم از شما گلایه نکرد که چرا مثلن از جنبش سبز حمایت نکردید و شعری نسرودید. اما قرار نبود که این گونه رودر روی مردم، با احترام از دیکتاتوری منفور نام ببرید. جناب آقای احمدی گمان نمی کنم ساندیس خوران پاچه خوار ولایت، مخاطبان شعر شما باشند و اصلن شما را بشناسند؛ مخاطبان شما و هواداران شعرهایتان همین بچه هایی بودند که مشت و باتوم و گلوله خوردند و فریاد مرگ بر دیکتاتور سردادند حال این هم از همراهی شما...!

آقای احمدرضا احمدی عزیز! نوشته بودید که به تازگی مجموعه ای از اشعارتان را برای چاپ فرستاده اید. لطفن به ناشرتان زنگ بزنید و بگویید یک جلد کمتر چاپ کند، من دیگر برای کتاب های شما پول خرج نخواهم کرد.

پی نوشت:

احمد غلامی (روزنامه شرق، 19 مرداد1390) : احمدرضا احمدي روشنفكري پرهيزگار است و براي رسيدن به شاعري و شاعر ماندن رياضت بسيار كشيده:

حسن کیائیان مدیر نشر چشمه: احمدرضا احمدي يك شاعر است، به مفهوم وسيع كلمه. اين جايگاه رفيع، حق مسلم اوست كه نزديك به 50 سال توانسته است با استواري تمام درهر وضعيتي درعرصه شعر و شاعري به حضور خود ادامه دهد. چونان درختي تناور و پرشاخ و برگ كه بزرگي و سرسبزي خود را نه وامدار اين و آن، بلكه از آفتاب و باد و باران به وديعه گرفته است.

آقای اوباما از پیام تبریک نوروزی شما سپاس گزارم.

آقای اوباما
در نخستین لحظه های آغاز سال نو ایرانی، پیام نوروزی شما اشک به چشمانم آورد। لابد این پیام را مشاوران تان تنظیم کرده اند، اما همین که برای ایرانیان وقت گذاشتید و شاید دقایقی را هم صرف تکرار واژه های پارسی این پیام کردید تا آن ها را درست بر زبان آورید از شما سپاس گزارم. راستش روزهایی بود که آرزو می کردم به جای شما یک رییس جمهور تندرو در کاخ سفید می بود تا شاید دولتمردان ایران، عافیت اندیشی کنند و در سرکوب هم میهنانم این قدر خشونت و وحشی گری نشان ندهند. اینک اما از پس ماه ها رنج و عذابی که به دنبال کودتای انتخاباتی سال 1388 از سر گذرانده ام به شما و سیاست های به جا و خردمندانه شما درود می فرستم. همین که با تلاش دولت شما امکان گردش آزاد اخبار و اطلاعات و امکان ارتباط ایرانیان با رسانه های بین المللی (به عنوان مثال حمایت از اینترنت آزاد و یا گسترش "رادیو فردا" که به حق رسانه ای تاثیرگذار و فراگیر است) فراهم شده است و روز به روز بر «آگاهی» مردم افزوده می شود، نوید روزهایی امید بخش و اصلاحاتی پایدار را می دهد. اصلاحاتی که از درون ایران و به همت جوانان سبز و آزاداندیش ایران آغاز شده و همین روزهاست که به بار خواهد نشست.
آقای اوباما
من یک ایرانی آزادم. تک و تنها پای کامپیوترم نشسته ام و از این گوشه دنیا برایتان می نویسم. پشتم به هیچ نهاد و گروهی گرم نیست و اگر هویتم لو برود جانم در خطر است. دوستان و آشنایان ام مرا جوان می دانند اما آن چه در این سال های ظلم و دروغ و استبداد بر سرم آمده موجب شده این جا در این رسانه اینترنتی که خودش شاهکاری از نمایش عزم و اراده جوانان ایرانی است (www.balatarin.com) برای خودم نام "oldman" را برگزینم. آقای اوباما می خوام شعری را که شما در پیامتان آوردید دوباره بخوانم: «اگر چه پيرم ولی هنوز، مجال تعليم اگر بود، جوانی آغاز مي کنم، کنار نوباوگان خويش» و بگویم هنوز به روزهای خوب آینده امیدوارم نه تنها برای میهن ام ایران، که برای دنیایی که در آن زندگی می کنیم. دنیایی که بر این باورم دنیایی زیباتر خواهد شد با وجود سیاستمدارانی همچون شما که نیک دانسته اید سعادت انسان ها در تمام گوشه گوشه آن به سعادت و خوش بختی هم دیگر وابسته است و چنان چه در هر نقطه دنیا ظلمی روا شود و حقوق انسانی نادیده گرفته شود و جهانیان به آن بی تفاوت بمانند روزی بر سرنوشت خود آنان تاثیر گذار خواهد بود.
آقای اوباما
من هم نوروز ایرانی را به شما تبریک می گویم। برای شما سال های سال، زندگی و سرزندگی آرزو می کنم و از قول شاعر عزیزمان، حافظ شیرازی می گویم: «تن ات به ناز طبیبان نیازمند مباد/ وجود نازک ات آزرده گزند مباد»
درود بر شما، یک ایرانی